معرفی اجمالی
کتاب عطر سرگذشت یک قاتل - اثر پاتریک زوسکیند
کتاب عطر سرگذشت یک قاتل، نوشتهی پاتریک زوسکیند، داستانی جذاب و متفاوت را از دنیای معاصر روایت میکند. این اثر به بررسی عمیق روانشناسی شخصیت اصلی و جذابیتهایی که حول محور هویت و ادراک شکل میگیرد، میپردازد.
خلاصهای از داستان کتاب عطر سرگذشت یک قاتل
داستان به زندگی شخصی به نام گرنویه اختصاص دارد، که در قرن هشتم در فرانسه به دنیا آمده و از توانایی عجیبی در تشخیص بوها برخوردار است. در جهانی که او در آن زندگی میکند، بوی خوش به عنوان نمادی از زیبایی و قدرت شناخته میشود. گرنویه، برای رسیدن به آرزوی خود یعنی خلق بهترین عطر، به قتلی هولناک دست میزند.
چرا کتاب عطر سرگذشت یک قاتل را بخوانیم؟
- تحلیل عمیق شخصیتپردازی گرنویه که در جستجوی هویت و عشق به بویایی است.
- تجربهای بینظیر با نثر زیبا و خاص پاتریک زوسکیند.
- چالشهایی که انسانها در جستجوی خوشی و زیبایی با آن روبهرو هستند.
نکات کلیدی کتاب عطر سرگذشت یک قاتل
- مخلوطی از ترس و زیبایی که در هر فصل کتاب به خوبی قابل مشاهده است.
- ترکیبی کمنظیر از قصهگویی و فلسفه که خواننده را به تفکر وا میدارد.
- تجسم زندهای از زندگی در قرن هجدهم با جزییات عمیق و غنی.
کتاب عطر سرگذشت یک قاتل، میتواند نه تنها به عنوان یک رمان جذاب، بلکه به عنوان یک مطالعهی روانشناختی نیز مورد توجه قرار گیرد. این اثر نمایشی است از پیچیدگیهای وجودی و آرزوهای انسانی که در دل هر فردی نهفته است.
default
نویسنده: | پاتریک زوسکیند |
---|---|
مترجم: | حسين منصوري |
شابک: | 9786004058605 |
ناشر: | ثالث |
موضوع: | داستان |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | سلفون |
تعداد صفحه: | 320 |
سایر توضیحات: | دوران طلایی و شکوهمند عطرسازی در فرانسه؛ دوران درخشش زندگی اشراف زادگان در قصرها و باغهای خیره کننده شان؛ و داستان جنایت های رعب آوری که خواب و خوراک را از همه گرفته است از فقیران و بیچارگان گرفته تا ثروتمندان و اشراف و مقامات سیاسی و مذهبی فرانسه قرن هجدهم. در هم تنیدگی تاریخ و قتل و جنایت؛ آمیزش جادو و صنعت و تجارت معجونی به شکل رمان که خواننده را تا پایان با خود میکشاند و همانند عطرهایی جادویی شامه او را تا مدت ها پر می کند. هراس، دلهره، برآشفتگی، خشم، بدگمانی اتهام زنی های هیستریک، درماندگی. اهالی شهر شبها در خانه میماندند دخترانشان را در خانه زندانی میکردند پشت دیوارهای خانه شان سنگر میگرفتند، به یکدیگر شک میکردند و چشم بر هم نمیگذاشتند و نمیخوابیدند. هفته ای یک قتل. |