معرفی اجمالی
برتگاه در کتاب مدیر مدرسه جلال آل احمد
کتاب «مدیر مدرسه» اثر جلال آل احمد، داستان معلمی را روایت میکند که پس از مدتها خستگی از تدریس و تعامل با دانشآموزان، تصمیم به تغییر شغل میگیرد.
داستان کتاب مدیر مدرسه
در این اثر، معلمی که از شرایط شغلی خود ناراضی است، با پرداخت رشوه، مدیریت یک مدرسه دورافتاده را به دست میآورد. او با ورود به این محیط جدید، با چالشها و مشکلات گوناگونی مواجه میشود. با مشاهده نابرابریها و مشکلاتی که دانشآموزان با آن مواجهاند، نهایتاً تصمیم به استعفا میگیرد.
جلال آل احمد و تأثیر او بر ادبیات
جلال آل احمد، همسر سیمین دانشور و یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در جنبش روشنفکری ایران است. او نه تنها نویسندهای برجسته، بلکه با ترجمههای متعدد خود در گسترش ادبیات معاصر نیز نقش ویژهای ایفا کرده است.
چرا باید کتاب مدیر مدرسه را بخوانید؟
- نقد اجتماعی بر وضعیت آموزشی و نابرابریها.
- بررسی تجربههای شخصی و تحولی در زندگی یک معلم.
- نثر ساده و قابل فهم که خواننده را به تفکر وا میدارد.
مشخصات
نویسنده: | جلال آل احمد |
---|---|
شابک: | 9789644530777 |
موضوع: | داستانهای فارسی |
ردهبندی کتاب: | اشعار فارسی (شعر و ادبیات) |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
زبان نوشتار:: | فارسی |
تعداد صفحه: | 112 |
سایر توضیحات: | در این کتاب آمده است: راوی داستان که از آموزگاری به تنگ آمدهاست، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی دردسر به مدیری دبستان رو میآورد، بیآنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت. دبستان «شش کلاسه نوبنیاد» ی در «دو طبقه بود و نوساز بود و در دامنهٔ کوه تنها افتاده بود؛ و آفتاب رو بود. یک فرهنگ دوست خرپول، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود و بیست و پنج ساله در اختیار فرهنگ گذاشته بود که مدرسه اش کنند و رفت و آمد بشود و جادهها کوبیده بشود و این قدر ازین بشودها بشود، تا دل ننه باباها بسوزد و برای اینکه راه بچههاشان را کوتاه بکنند، بیایند همان اطراف مدرسه را بخرند و خانه بسازند و زمین یارو از متری یک عباسی بشود صد تومان». مدیر که خود را هیچکاره میداند و آمده تا گوشهای آرام در دفترش از گچ خوردن و بیهودگی کار آموزگاری خود را برهاند، با دشواری سرپرستی «یک ناظم و هفت تا معلم و دویست و سی و پنج تا شاگرد» روبرو میشود. پس همه توان خود را به کار میگیرد تا کمبودها و نارساییها را به گونهای سروسامان دهد. از آنجا که فرهنگ (آموزش و پرورش) همکاری اندکی میکند، دلسوزانه از پدر و مادرها و همسایهها و مردم آن کوی و برزن کمک خواسته میشود. برای فرونشاندن آشوبها و درگیریهای پیش آمده، کدخدا منشی شیوه مناسبی شناخته میشود. یکی از آموزگارها سر از زندان درمیآورد، دیگری از بیمارستان. بی شرمی آموزگاری که به یکی از شاگردان عکسهای لختی زنی را میدهد تا با آن کاردستی درست کند. دست آخر، مدیر به دنبال دادخواستی به دادگستری فراخوانده میشود. با آنکه گویا دادخواست پیگیری نمیشود، مدیر درخواست کناره گیریش را روی همان برگهای نشاندار دادگستری مینویسد و برای دوست پخمهای که تازگی سرپرست فرهنگ (آموزش و پرورش) شده، میفرستد. |