
کتاب عملیات ایگوانا 3: مروری بر اثر زهرا شاهی
کتاب عملیات ایگوانا 3 اثر زهرا شاهی، یک سفر جذاب و پرهیجان را به دنیای داستانهای تخیلی و ماجراجویانه ارائه میدهد.
درباره کتاب عملیات ایگوانا 3
در این کتاب، نویسنده با نثری روان و جذاب، داستانهایی را نقل میکند که شامل چالشها و ماجراهای مختلف شخصیتهای اصلی است. با ورود به دل این داستان، شما شاهد تضادهای احساسی و کنجکاویهایی خواهید بود که شخصیتها با آنها روبرو میشوند.
منظور از عملیات ایگوانا 3
- برخورد با بحرانها و تنشهای درون یک گروه از شخصیتها.
- استفاده از تخیل و نوآوری در داستاننویسی.
- تحقیقات عمیق و غنی درباره موضوعات اجتماعی و فرهنگی.
چرا باید کتاب عملیات ایگوانا 3 را خواند؟
کتاب عملیات ایگوانا 3 نه تنها سرگرمکننده است، بلکه به خواننده این فرصت را میدهد تا به تحلیل فضای داستان و تفکر درباره چالشهای اجتماعی بپردازد. این اثر برای علاقهمندان ادبیات داستانی کیفیت و عمق خاصی را ارائه میدهد.
ویژگیهای کلیدی کتاب عملیات ایگوانا 3
- نویسنده: زهرا شاهی
- ناشر: هوپا
- گروه سنی: مناسب برای نوجوانان و بزرگسالان
نتیجهگیری درباره کتاب عملیات ایگوانا 3
کتاب عملیات ایگوانا 3 یک انتخاب مناسب برای کسانی است که به دنبال یک داستان غنی و جذاب هستند. این اثر میتواند به رشد فکری و ادبی خوانندگان کمک کند و آنها را به یادگیری و تفکر درباره مسائل پیچیده بشر و جامعه وادارد.
مشخصات
| نویسنده: | زهرا شاهی | |
|---|---|---|
| شابک: | 9786222045784 | |
| ناشر: | هوپا | |
| موضوع: | رمان طنز ماجرایی | |
| ردهبندی کتاب: | ادبیات فارسی (شعر و ادبیات) | |
| قطع: | رقعی | |
| نوع جلد: | شومیز | |
| نوع کاغذ: | تحریر | |
| زبان نوشتار: | فارسی | |
| تعداد جلد: | 1 | |
| تعداد صفحه: | 176 | |
| گروه سنی: | ج | د |
| چاپ شده در: | ایران | |
| سایر توضیحات: | ترمزدستی و چراغراهنما اسم دو تا وسیله توی ماشین نیستند، آنها دو تا دوست هستند که قرار است به کمک هم مأموریت بزرگی را انجام بدهند؛ گرفتن ارث و میراث بابابزرگ پولدار از یک بزمجه! خانم گلابی در را باز کرد و ما را فرستاد تو. اتاق زیاد شبیه اتاق شکنجه نبود. برعکس، خیلی هم قشنگ بود. سر درنمیآوردم نقشهی برادرزادهی دکتر اکبر خبری چه میتوانست باشد. در را که بست، با هیجان گفت: «نظرتون چیه بریم روی تخت بپربپر کنیم؟» به تشک تخت اشاره کرد: «این تشک فنری میتونه شما رو تا سقف بندازه بالا! یالا بیایید امتحان کنید!» چی؟ دقیقاً از ما چه میخواست؟ یعنی یک سیستم دستگیری توی سقف کار گذاشته بود که قرار بود وقتی بپریم بالا، دستگیرمان کند؟ خانم گلابی تندتند جیبهایش را گشت و دوباره گفت: «زود باشید تنبلها! دلتون بازی نمیخواد؟» نع! من که در آن موقعیت دلم بازی نمیخواست. ناسلامتی من جاسوس بودم! |





