خرید و قیمت کتاب سلحشور شانزده ساله اثر جمعی از نویسندگان انتشارات شهید کاظمی

کتاب سلحشور شانزده ساله اثر جمعی از نویسندگان انتشارات شهید کاظمی

39,000تومان
معرفی اجمالی
مشخصات محصول
فروشندگان

معرفی اجمالی

مطالعه کتاب سلحشور شانزده ساله؛ راهی برای آشنایی با قهرمانان واقعی

کتاب سلحشور شانزده ساله اثر جمعی از نویسندگان انتشارات شهید کاظمی، به بررسی مختصات زندگی و مقامات نوجوانان شجاعی که در تاریخ معاصر نقش‌آفرینی کردند، می‌پردازد.

مروری بر کتاب سلحشور شانزده ساله

این کتاب به روایت داستان‌های قهرمانانه و فداکارانه از نوجوانانی می‌پردازد که با ایمان و اراده خود توانستند در برابر چالش‌ها ایستادگی کنند. با خواندن این اثر، شما نه تنها با حقایق تاریخی آشنا خواهید شد بلکه می‌توانید الهام و انگیزه را از داستان‌های واقعی آنان بگیرید.

ویژگی‌های بارز کتاب سلحشور شانزده ساله

  • نویسندگی توسط جمعی از نویسندگان معتبر.
  • مبحث‌های جذاب و آموزنده در مورد شجاعت و فداکاری.
  • ترکیب ادبیات و حقایق تاریخی برای ایجاد تجربه‌ای جذاب.

کتاب سلحشور شانزده ساله؛ بهترین انتخاب برای نوجوانان

این کتاب می‌تواند منبع ارزشمندی برای نوجوانان باشد که در جستجوی الگوهای مثبت هستند. داستان‌ها و تجارب نقل‌شده در این اثر به رشد شخصیت و تقویت روحیه قهرمانی در خوانندگان کمک خواهد کرد.

چرا باید کتاب سلحشور شانزده ساله را مطالعه کنید؟

  • کشف داستان‌های قهرمانی واقعی و تأثیرگذار.
  • افزایش آگاهی از تاریخ و فرهنگ کشور.
  • تحریک تفکر و انگیزه به عمل در جوانان.

کتاب سلحشور شانزده ساله یک منبع غنی برای آن دسته از افرادی است که به دنبال الهام و یادگیری از تجارب بزرگ‌ترین قهرمانان جوان هستند. با مطالعه این اثر، الهام بخش بودن و تأثیر آن بر زندگی شما مشهود خواهد بود.

مشخصات
نویسنده:جمعی از نویسندگان
ناشر:انتشارات شهید کاظمی
شابک:9786222851569
قطع:رقعی
نوع جلد:شومیز
زبان نوشتار:فارسی
چاپ شده در:ایران
تعداد صفحه:144
وزن:145 گرم
سایر توضیحات:برشی از کتاب: حوالی 3 نیمه‌شب شده بود. درگیری تن‌به‌تن، همچنان ادامه داشت. من و سلحشور شانزده ساله گردان هاشم آقاجانی و دو نفر دیگر از رفقا کنار هم مشغول جنگیدن با دشمن بودیم. دشمن قسمتی از تاریکی و ظلمت روبهروی ما بود. ناگهان یکی از سربازان عراقی جلوی ما ایستاد. تیربار گرینوف دستش بود. بی‌معطلی ماشه را فشار داد و سمت ما شلیک کرد. سوختم. پایم تیرخورده بود. نشستم. گرمایی را متوجه می‌شدم که از پایم جاری شده. گلوله از پایم خارج‌شده بود، اما کارش تمام نشده بود. گلوله خورد به شکم هاشم که پشت من ایستاده بود. باهم فریاد زدیم. در یک آن، در یک لحظه با هم، با یک گلوله مجروح و زمینگیر شدیم. بچه‌ها اول مرا بردند داخل نزدیک‌ترین سنگر بتنی سپس آن عراقی را به‌درک واصل کردند. بعد برگشتند و هاشم را آوردند داخل سنگر.....