معرفی اجمالی
گفتارهای باغهای معلق: درک تجربه زنان سوری
کتاب "باغهای معلق" اثر سمیه عالمی، به بررسی تجربیات هفت زن سوری از محاصره شهر «نبل و الزهراء» میپردازد. این کتاب روایتهایی واقعی و عمیق را به تصویر میکشد که خواننده را به تفکر درباره اهمیت زندگی و لحظات آن سوق میدهد.
باغهای معلق: روایت جنگ از دید زنان
در این اثر، سمیه عالمی به نقلقولهای معتدل و شخصی از زنانی میپردازد که در این بحران انسانی، مشاهدات و احساسات خود را به تصویر کشیدهاند. این روایتها به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه هر فرد با توجه به فاصلهاش از وقایع، چطور تجربه و احساسی متفاوت از جنگ دارد.
اهمیت روایتهای شخصی در باغهای معلق
روایتهای مختلف زنان به میدان جنگ و حواشی آن، نهتنها نگاهی به واقعیتهای تاریخی میاندازند، بلکه یک لایه شخصی و عاطفی از تجارب انسانها را نیز به ارمغان میآورند. در کنار هم قرار گرفتن این داستانها، تصویری جامع از آنچه این زنان متحمل شدهاند، میسازد.
تجربه محاصره در باغهای معلق
کتاب "باغهای معلق" با ارائه روایتهای تلخ و گزنده، به خواننده نشان میدهد که چطور این زنان با قدرت و استقامت در برابر مشکلات ایستادهاند. لحظات زندگی آنها فرصتی است تا ما نیز به ارزشهای زندگی و زمان خود توجه بیشتری داشته باشیم.
- تجربهی چهار سال محاصره
- روایتهای واقعی هفت زن سوری
- تحلیلی از جنگ و تأثیرات اجتماعی
در نهایت، "باغهای معلق" کتابی است که هر خوانندهای را درگیر خود کرده و دعوت به تفکر میکند. این اثر، به ما یادآوری میکند که حتی در سختترین روزها، ارزشهای انسانی و لحظات زندگی همچنان مقدس باقی میمانند.
نویسنده: | سمیه عالمی |
---|---|
ناشر: | انتشارات شهید کاظمی |
شابک: | 978-622-285-219-1 |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
زبان نوشتار: | فارسی |
چاپ شده در: | ایران |
تعداد صفحه: | 208 |
سایر توضیحات: | بخشی ار کتاب باغ های معلق: فراموشی بهترین نعمت روزهای جنگ است اما به اندازهی غذا و آب روزهای محاصره کمیاب است. روز سوم بعد از انفجار که خسته از جبرین برگشتم از من پرسیدند حاضری داوطلبانه زنان و کودکان حادثه انفجار را غسل و کفن کنی؟ بهتزده نگاهشان کردم. غسل و کفن بعد از سه روز؟! حق داشتند؛ تمام حواس ما به زندهها بود و کشتهشدگان حادثه را فراموش کرده بودیم. من زندههای آن حادثه را دیده بودم و میدانستم روبرو شدن با چیزی که آنها را اینطور متحیر کرده بود کار راحتی نیست. اولین عکسالعملم فقط سکوت بود. اطمینان نداشتم که توان دیدن آن همه جنازه را داشته باشم. نمیتوانستم تصمیم بگیرم اما اگر کسی حاضر نمیشد آن جنازهها را غسل دهد چه؟ ماجرا را به همسرم گفتم. او هم در شرایطی نبود که بتواند مانع این کار شود. در جوابم گفت:«اختیار با خودته. تو باید ببینی میتونی اون شرایط رو تحمل کنی یا نه.» با این که اختیار داشتم اما تردید و ترس نمیگذاشت تصمیم بگیرم. اگر قبول میکردم این اولینبار بود که غسل دادن جنازه را تجربه میکردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم. میخواستم هرطور شده از این مرحله هم بگذرم. تابهحال در زندگیام اینقدر احساس ضعف نکرده بودم. خودم را شماتت کردم که بس کن هناء! تو روزهای سختی را پشت سر گذاشتی. اما فقط چند دقیقه کافی بود تا دوباره برای این ترسها و دلهرهها به خودم حق بدهم. مگر یک انسان چقدر توان و قدرت تجربهی مرگ و درد را دارد؟ ما همه زنهای جنگدیده بودیم، مرگ عزیز را لمس کرده بود اما هنوز آدم دیدن قیامت نبودیم و آنجا در بیمارستان محشر کبری بود |