کتاب پرواز پای دماوند اثر محمدحسین علیجان زاده روشن انتشارات شهید کاظمی
معرفی اجمالی
کتاب پرواز پای دماوند: شناخت عمیقتری از زندگی شهید محسن فخریزاده
کتاب پرواز پای دماوند به بررسی تاریخ شفاهی زندگی شهید دانشمند دکتر محسن فخریزاده میپردازد. این اثر به آشنا کردن مخاطبین با ابعاد مختلف شخصیت و فعالیتهای او کمک میکند.
معرفی شهید محسن فخریزاده در کتاب پرواز پای دماوند
شهید محسن فخریزاده مهابادی در تاریخ 1 فروردین 1340 به دنیا آمد. ایشان یکی از چهرههای بارز علم و فناوری در ایران بودند که در تاریخ 7 آذر 1399 به شهادت رسیدند. دکتر فخریزاده به عنوان معاون وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نقش موثری در پیشبرد اهداف علمی و دفاعی کشور ایفا کردند.
ترور و شهادت شهید محسن فخریزاده
در زمانی که ایشان ریاست سازمان پژوهشهای نوین دفاعی را بر عهده داشتند، در 7 آذر 1399 هدف ترور قرار گرفتند که در پی جراحات شدید به شهادت رسیدند. شناخت دلیل و تبعات این واقعه از جمله محورهای مهم کتاب پرواز پای دماوند است.
چرا باید کتاب پرواز پای دماوند را مطالعه کنید؟
- دریافت اطلاعات دقیق و موثق درباره زندگی و دستاوردهای علمی شهید فخریزاده.
- آشنایی با ابعاد مختلف شخصیتی و علمی این شهید بزرگوار.
- فهم بیشتر از تاثیر فعالیتهای او بر پیشرفت فناوری دفاعی در ایران.
کتاب پرواز پای دماوند با ارائه گزارشی مستند و آگاهانه از زندگی شهید محسن فخریزاده، به مخاطبان این فرصت را میدهد که با شخصیت و دستاوردهای او آشنا شوند و از علم و فداکاریهای ایشان الهام بگیرند.
نویسنده: | محمدحسین علیجان زاده روشن |
---|---|
ناشر: | انتشارات شهید کاظمی |
شابک: | 9786222851033 |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
زبان نوشتار: | فارسی |
چاپ شده در: | ایران |
تعداد صفحه: | 184 |
وزن: | 185 گرم |
سایر توضیحات: | برش از کتاب: صدای اذان حاجحسن بلند شد. از اینکه خدا یک پسر تپل و لپگلی بهشان عنایت کرده بود، سجدهٔ شکری گزارد. 10 اردیبهشت 1340، زمانی که تازه درست یک ماه از فوت مرجع عالیقدر جهان شیعه، حاجآقا حسین بروجردی گذشته بود، محسن به دنیا آمد. فردای آن روز محسن را پیش حاجآقا غضنفری، امام جماعت محل بردند تا اذان در گوشش بگوید. چون سید بود و نفسشان حق بود، احترام خاصی در محل داشتند. اسم بچه را هم محسن گذاشتند. بروبیایی بود خانهٔ حاجحسن. اختر خانم هم از اینکه خدا چنین نعمتی در دامنش گذاشته بود، مسرور بود. ساعتها که نگاه به این غنچه میانداخت گل از گلش میشکفت. مهابادیها و زوارهایها راهبهراه یا میآمدند منزل به اختر خانم تبریک میگفتند، یا در محل و مسجد به حاجحسن قدم نورسیده را تبریک میگفتند. |