معرفی اجمالی
کتاب چترت را ببند و سوار شو: نگاهی به اثر محمدرضا احمدی
کتاب چترت را ببند و سوار شو اثر محمدرضا احمدی، یک سفر فکری و احساسی است که مخاطب را با دنیای جدیدی آشنا میکند.
معرفی کتاب چترت را ببند و سوار شو
این اثر به بررسی موضوعاتی میپردازد که به تحولات روحی و ذهنی انسان در زندگی معاصر مربوط میشود. محمدرضا احمدی، نویسندهای با تجربه و متفکر، در این کتاب نشان میدهد که چگونه میتوان با چالشها روبرو شد و به سمت بهبود و پیشرفت حرکت کرد.
مزایای خواندن کتاب چترت را ببند و سوار شو
- درک عمیقتری از چالشهای زندگی مدرن.
- راهنماییهای عملی برای مقابله با مشکلات.
- الهامبخشی برای شروع تغییرات مثبت در زندگی.
چرا باید کتاب چترت را ببند و سوار شو را مطالعه کنید؟
خواندن این کتاب میتواند به شما کمک کند تا نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و با دیدی تازه به زندگی نگاه کنید. این اثر، نه تنها برای افرادی که به دنبال تفکر عمیق هستند، بلکه برای همه کسانی که میخواهند در مسیر رشد فردی خود گام بردارند، مناسب است.
جزئیات فنی کتاب چترت را ببند و سوار شو
- نویسنده: محمدرضا احمدی
- ناشر: نامه مهر
- موضوع: تحولات روانی و شخصیتی
اگر به دنبال یک کتاب هستید که به شما انگیزه دهد و ایدههای نو و مفیدی ارائه دهد، کتاب چترت را ببند و سوار شو گزینهای مناسب برای شما خواهد بود.
مشخصات
نویسنده: | محمدرضا احمدی |
---|---|
شابک: | 9786228296241 |
ناشر: | نامه مهر |
موضوع: | مجموعه شعر سپید |
ردهبندی کتاب: | اشعار فارسی (شعر و ادبیات) |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
نوع کاغذ: | بالکی |
چاپ شده در: | ایران |
زبان نوشتار:: | فارسی |
تعداد صفحه: | 94 |
وزن: | 200 گرم |
سایر توضیحات: | چند شعر از این مجموعه: تو زبان قلب شکسته را نمیفهمی و از گریستن وقتی که هیچ راهی به جز گریستن برایت نمانده سر در نمی آوری آنقدر نماندی که برایت بگویم گریستن پشت دری که هیچ کس پشتش نیست آنقدر شور میزند که اگر همه ی ابرهای زمین بر تو ببارد شوری زبانت را شیرین نمیکند تو چه میدانی؟ فکر میکنی مردن، سخت ترین شکنجه ی این دنیاست ولی من به عنوان مرده ای عمودی به تو میگویم که خوشحالم که خوشحالم که نماندی که آن چیزهایی را که نمیدانستی بفهمی! اسمت روی سنگ طعم خوشبختی دارد هربار که میبینمش حسودیم میشود و فکر میکنم که دنیا همیشه به کام آنهاییست که نمیفهمند! xxxx و خوشبختی پرنده بود داشت برای خودش دانه برمیچید و از پشت پنجره محو و کدر به چشم میامد رفتم که بهتر ببینم به صدا حساس بود مثل حلقه هایی که به آسمان میرفت پرید آنقدر دور دست که دیگر ندیدمش گاهی فکر میکنم لای روزنامه ای نشسته و وعده ی فردا را میدهد افسوس هر روز ما همیشه امروز است. xxx سرریز میشود گاهی چرک گلویم از آوازهایم که پنهان میکنم آوازهایم را عوض شده میشنوند با گلوی بعد از سرماخوردگی با صدای بعد از سرفه با حنجره ی بعد از مسکن و چرک خشک کن سرریز میشود گاهی قرص ماه را برای همین میخورم و برای همین روزها به دنبال قرص ماه توی خیابانها می گردم. |