معرفی اجمالی
معرفی کتاب کاخ اثر علی حمیدی
کتاب «کاخ» اثر علی حمیدی، یک اثر فکری و جذاب است که به بررسی ابعاد مختلف زندگی و اندیشههای بشری میپردازد.
کتاب کاخ: محتوای آموزشی و علمی
کتاب «کاخ» شامل مباحث عمیق و پژوهشهای تحلیلی است که به استفاده کنندگان درک بهتری از موضوعات مطرح شده ارائه میدهد. این کتاب به دلیل نوآوریهای خود در روشهای ارائهٔ محتوا شناخته شده است.
کتاب کاخ: جذابیت بصری و متنی
با طراحی جذاب و نوشتهای ساده و روشن، کتاب «کاخ» نه تنها به ذهن اطلاعات منتقل میکند بلکه خواننده را به تفکر و تعمق وامیدارد.
کتاب کاخ: مناسب برای چه افرادی است؟
- دانشجویان و محققان در حوزههای مختلف علمی.
- علاقهمندان به ادبیات و فلسفه.
- مدرسان و افرادی که به دنبال ارتقاء اطلاعات علمی خود هستند.
چرا کتاب کاخ را انتخاب کنیم؟
کتاب «کاخ» به دلیل بررسی عمیق مسائل و ارائه راهکارهایی عملی، منبع خوبی برای افرادی است که به دنبال گسترش نجوم و ادبیات هستند. با خواندن این کتاب، شما میتوانید به رشد فکری و تحلیلهای خود بیفزایید.
مشخصات
نویسنده: | علی حمیدی |
---|---|
ناشر: | انتشارات جمکران |
شابک: | 978-964-973-833-8 |
موضوع: | داستان - جنگ ایران و عراق |
ردهبندی کتاب: | تاریخ (تاریخ و جغرافیا) |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
زبان نوشتار: | فارسی |
چاپ شده در: | ایران |
نوع کاغذ: | تحریر |
تعداد صفحه: | 246 |
وزن: | 210 گرم |
سایر توضیحات: | برشی از کتاب کاخ: «به محمودی و بارزانی و مفتخر اشاره میکنم که با حرکت من بیرون بیایند. نزدیک که میشوند، اسلحه را بالا میگیریم و از پشت درخت بیرون میآییم. خشکشان میزند. برای چند ثانیه، همهجا ساکت است. نگاهم به زنی میافتد که جلو ایستاده و دستهایش میلرزد. نفر دوم، زهره کریمی است و کنارش بختیار ایستاده که چشمهایش از حدقه بیرون زده. آنها هم با دیدن من تعجب کردهاند؛ بعد از درگیری پارسال، توقع نداشتهاند اینجا پستمان به هم بخورد. نگرانیام بیشتر میشود. لحظهای تعلل کنم، به ما رحم نمیکنند. مردی که افسار قاطر زهره را در دست گرفته، یک کلاه پشمی به سر دارد که تا گوشهایش پایین کشیده شده و دائم با سبیلهایش بازی میکند. بختیار هم که یک دستش به اسلحه کمری است، بیحرکت ایستاده. دو قدم جلو میروم، دستم را بالا میگیرم و بلند افضل را صدا میزنم. افضل و نیروهایش و همه بچههایی که در اطراف سنگر گرفتهاند، بیرون میآیند. بختیار دست به اسلحه میبرد و پشتسرش همه گلنگدن میکشند. آنهایی که سوار قاطر هستند، از این فرصت استفاده میکنند، پیاده میشوند و پشت قاطرشان سنگر میگیرند. شش دانگ حواسم به بختیار است، میدانم آدم کاربلد و نترسی است. حساب که میکنم، بچههای ما به آنها غالب هستند. میترسم درگیری وضعمان را بحرانی کند. بختیار که حالا اسلحهاش را بالا گرفته، میگوید: «ها؟! چهتون شده، کمین کردید؟ اینجا که دیگه ایران نیست.» |