خرید و قیمت کتاب رمان عاشق که شدی... اثر اکرم رمضانی انتشارات پل

کتاب رمان عاشق که شدی... اثر اکرم رمضانی انتشارات پل

از136,000تا1,800,000تومان
معرفی اجمالی
مشخصات محصول
فروشندگان

معرفی اجمالی

کتاب رمان عاشق که شدی... اثر اکرم رمضانی

کتاب رمان عاشق که شدی... نوشته اکرم رمضانی یک اثر جذاب است که به بررسی عواطف انسانی و پیچیدگی‌های روابط عاطفی می‌پردازد.

ویژگی‌های کتاب رمان عاشق که شدی...

  • نویسنده: اکرم رمضانی
  • ناشر: انتشارات پل
  • موضوع: روابط عاطفی و تجربیات عاشقانه

مزایای مطالعه کتاب رمان عاشق که شدی...

این کتاب به خوانندگان کمک می‌کند تا:

  • عواطف و احساسات خود را بهتر درک کنند.
  • با چالش‌های روابط عاطفی آشنا شوند.
  • از تجارب عاشقانه به صورت عمیق‌تری بیاموزند.

نکاتی درباره کتاب رمان عاشق که شدی...

خواندن رمان عاشق که شدی... نه تنها یک تجربه ادبی لذت بخش است، بلکه فرصتی برای تأمل در روابط شخصی و تجربیات عاشقانه نیز فراهم می‌آورد. این کتاب به آن دسته از خوانندگانی که به داستان‌های عاطفی علاقه دارند توصیه می‌شود.

مشخصات
نویسنده:اکرم رمضانی
شابک:9789642333530
ناشر:پل
موضوع:رمان ایرانی
رده‌بندی کتاب:اشعار فارسی (شعر و ادبیات)
قطع:رقعی
نوع جلد:شومیز
تعداد صفحه:284
وزن:200 گرم
سایر توضیحات:کتاب عاشق که شدی…: اثر اکرم رمضانی است به چاپ انتشارات پل. کتاب سرنوشت مردی عاشق، مهربان و شیفته، شیفته همسر و زندگی اش، همسری که برای او باارزش ترین نعمت خداوندی است و زنی عاشق موفقیت و عاشق شهرت را روایت می کند. شخصیت اصلی داستان پسری به نام حامد است، که در نگاه اول عاشق و شیفته ی دخترکی می شود که برای خرید کتاب و جزوه به مغازه ی پدرش آمده است. کتاب عاشق که شدی؛ از بازی های زمانه و نامردی های دنیا سخن می گوید، از کسانی که قلب و احساس خود را فدای عشق می کنند. گزیده ای از کتاب حامد که از کلام او احساس نگرانی کرده بود، خواست سوالی بپرسد که با ادامه ی گفتگو بین رایحه و پدرش که در مورد فرهنگ نخبه پروری در کشورهای دیگر صحبت می کردند دلواپسی را کنار گذاشت و به کمک مادر رفت. ساعتی بعد میهمانان یکی یکی وارد منزل شدند. ژنیا و مسعود به همراه تعدادی از همکاران رایحه، اقوام دور و نزدیک او و خانواده ی حامد و بعد با حضور مجید و خانواده اش میهمانی کامل شد، همهمه و شادی در کل خانه به گوش می رسید. بعد از صرف شام و پذیرایی بود که عده ای از میهمانان خداحافظی کردند و جمع صمیمی تر شد. به غیر از خانواده ها، ژنیا و همسرش و مجید و مریم نیز به عنوان دوستان نزدیک آن دو حضور داشتند. مجید رشته ی کلام را در دست گرفت و گفت: اول اجازه بدین من از طرف خودم و مریم جان به خانم دکتر خوش آمد بگم و به عنوان دوست نزدیک حامد ازتون عاجزانه خواهشی بکنم. رایحه که از لحن رسمی او لبخند بر لب نشانده بود گفت: اختیار دارین، بفرمایید! مجید قیافه ی نالانی به خود گرفت و با التماس گفت: جون هرکسی دوست داری دیگه این حامد رو تنها نذار، ما رو کشت از دوری شما. همه از شوخی او قهقهه ای سر دادند و رایحه با عشق به همسرش نگاه کرد و حامد با تبسمی گفت: آره، زن ذلیلم، خودم که همیشه اعتراف می کنم. ژنیا ناراضی از کلام صادقانه ی او گفت: ببخشیدها ولی رایحه یه زن بی نظیره، حامد خان هرچی ام عاشقش باشه کمه، اون یه زن موفق و زیباست که می تونه آرزوی هر مردی باشه. حامد با اشتیاق کلام ژنیا را تایید نمود ولی همه ی جمع متوجه طعنه ی نهفته در کلام او شدند و با حالتی خاص یکدیگر را نظاره کردند. چند روز اول بازگشت رایحه به دید و بازدیدها و رفع دلتنگی ها گذشت و با آغاز هفته، زندگی به روال عادی بازگشت.